درس پنجم- دکترین انتشار شخصی- بخش دوم
چک لیست: ۷ سوال برای تشخیص اینکه آماده انتشار شخصی کتاب هستید یا خیر
زمانی بود که در ایران «موج کتابهای موفقیت» به راه افتاده بود. تقریبا اکثر آنها ترجمههایی از نویسندگان امریکایی بودند. با فاصله گرفتن از جو آن روزگار به راحتی میشود فهمید که اکثر آن کتابها، که نوشته مدرسان دورههای موفقیت در امریکا بودند، اساساً آماده انتشار نبودهاند. حتی بسیاری از مترجمان آن کتب هم آماده ترجمه نبودند.
اما در روزگار فعلی و به خصوص برای انتشار کتاب دیجیتال، هیچ محدودیتی جلوی روی ما نیست. میتوانیم هر آن چیزی را که میخواهیم بنویسیم و در اینترنت به اشتراک بگذاریم. ولی برای آنهایی که کار را جدی گرفتهاند و میخواهند نویسندگی -یا ترجمه- را به عنوان یکی از ابعاد مهم زندگی خود گسترش دهند، کار به این سادگی نیست. افرادی که وسواس درونی برای ارائه کاری شایسته دارند، به خوبی میدانند که خلق یک اثر چه در زمینه نوشتار یا موسیقی یا نقاشی یا... چه کار باریک-بینانه و مهمی است.
این طور تصور کنید که اثر شما پس از انتشار در معرض دید عده زیادی از صاحب نظران در آن رشته قرار میگیرد. آنها هم از موهبت اینترنت برخوردارند و بدون اغماض نقدهای خود را بر آن اثر خواهند نوشت. نقدها میتوانند به همان سرعت تبدیل به روندهای تخریبگری در عرصه وب شوند و فاتحه کتاب شما را بخوانند.
بنابراین آمادگی برای تالیف یا ترجمه یک کتاب ابدا شوخی بردار نیست. در اینجا میخواهیم علاوه بر مواردی که پیشتر برای آماده سازی ذهنی -و نه فنی و حرفه ای- شما ذکر کردیم، به ارائه معیارهایی بپردازیم که نداشتن آنها به معنای علامت ایست است.
برای هر کسی سخت است که بخواهد به طور واقعی پیشرفت خودش را ارزیابی کند. نفس شما مدام نجوا میکند «البته که آمادهای» و بخشی از مشکل بغرنج آماده نبودن، این است که شما هنوز ابزارهای لازم برای فهم میزان آمادگی خود را نمیشناسید. البته که در دنیای کتابها سنجش واقعی بسیار سخت و گاهی انتزاعی به نظر میرسد ولی میتوانیم مواردی را بر شماریم که اکثر مؤلفان کتابهای موفق آنها را دارا بودهاند.
البته چنین معیارهایی را نمیتوان بر قامت همه دوخت. به خصوص نابغهها و نیز افرادی که با اولین کتاب خودشان تبدیل به پرفروشترین نویسندهها میشوند یا نخبههای تعلیم ندیدهای که به نظر میرسد از مواهب خدا دادی برخوردارند.
با این حال فراموش نکنید که اکثر این افراد بدون جو سازی بازاریابان تبدیل به ستارههای پیشخوان کتاب فروشیها نمیشدند و بیشتر آنها هم ۱۰ یا ۲۰ سال حرفه عوض کردهاند تا عاقبت لنگرشان به کف دریای نشر نشسته.
قطعاً افرادی در پیرامون شما یافت میشوند که بگویند نیازی به داشتههای شخصی، یعنی انباشت تجربه و دانش کافی ندارید و میتوانید با تکیه بر ضمیر ناخودآگاهتان قلههای موفقیت را در نوردید. ولی واقعیت این است که هیچ فرد موفقی بدون تلاش به جایی نرسیده و شما هم بهتر است عمر خود را بابت حرف افرادی که بیپشتوانه خوشبین هستند، تلف نکنید.
اگر میخواهید در حرفهای به موفقیت برسید تنها راه آن کسب دانش است. قمار کردن بر روی حرفهای پوچ دیگران، فقط یک هزینه برای شما دارد: عمرتان! و هیچ کس نمیتواند عمر رفته را باز گرداند. بنابراین در تخصیص عمرتان هوشمندانه عمل کنید. آیا ترجیح میدهید آن را به حرفهای بیپشتوانه افرادی اختصاص دهید که خودشان در زندگی به جایی نرسیدهاند؟ یا ترجیح میدهید مثل افراد موفق، به دانش اندوزی و حرفهای شدن بپردازید؟
برای اینکه بتوان گفت آماده نوشتن یک کتاب هستید، ۷ پرسش زیر را از خود بپرسید:
۱- آیا ایده بسیار خوبی دارید؟ گفتن اینکه کتابی مثل «رمز داوینچی» بد نوشته شده آسان است. سطوح مختلفی در رتبه بندی یک اثر وجود دارند ولی کتاب بسیار پر فروش «دن براون» از نظر ایدهپردازی، بسیار درخشان است. از آن دست کتابهایی که میتوان در تبلیغات روی آنها خیلی مانور داد زیرا بخش بزرگی از تلاش نویسنده، معطوف به ایده داستان بوده.
ایدهای عالی مثل رمز داوینچی میتواند از عنوان گرفته تا جزئیات داستانی، بر جذب مخاطب و فروش بهتر کتاب تأثیر بگذارد. آیا شما ایده جذاب و پرداخت شدهای دارید؟ زیرا اگر ندارید باید بدانید تقلید کردن از یک ایده پر فروش، منجر به خلق یک کتاب پر مخاطب نمیشود.
۲- آیا برای ۱۰.۰۰۰ ساعت تمرین و کسب تجربه کردهاید؟ خیلیها ۱۰.۰۰۰ ساعت را یک مرز مناسب برای رسیدن به نظم در هر نوع کاری میدانند. این معادل زمانی است که شما در سنین نوجوانیتان در مدرسه گذراندهاید و همین طور مدت زمانی که گروه موسیقی بیتلز قبل از ضبط هر آلبوم خود، به طور زنده روی آن کار میکردند.
بنابراین بد نیست که بگوییم برای انتشار یک کتاب، شما هم نیاز به تمرین نویسندگی به مدت ۱۰.۰۰۰ ساعت دارید. اگر به نویسندگی به دید یک کار پاره وقت نگاه میکنید و مثلاً هفتهای ۲۰ ساعت زمان به آن اختصاص میدهید، ۱۰ سال از شما زمان میبرد تا به درجه استادی برسید. این ۱۰ سال تقریباً در مورد اکثر نویسندگان موفق صدق میکند.
البته گذراندن ۱۰.۰۰۰ ساعت تمرین و آموزش بدان معنا نیست که نباید در این مدت کتابی منتشر کنید. شما باید در این مدت طولانی، بسیار تمرین کنید و مطالعات مختلفی را هم در این راه انجام دهید تا مرحلهای برسید که در کارتان نظم (دیسیپلین) و استقلال قلم پیدا کنید. اگر در این مدت کتابی هم منتشر کنید، کار اشتباهی نیست ولی شاید بعدها از وجود آن در سابقه کاریتان خوشحال نشوید.
۳- آیا کارتان را به یک منتقد جدی ارائه کردهاید؟ هیچ کس موافق این نیست که یک محصول را بدون بررسی همه جانبه به مخاطب عرضه کنید. در صورت نادیده گرفتن این اصل، احتمال شکست و بدنامی بسیار زیاد است. بنابراین یک منتقد بسیار جدی برای کتابتان پیدا کنید. ترجیحاً کسی غیر از خانواده، مگر اینکه مطمئن باشید آنها به شما بازخورد صادقانهای میدهند.
این فرآیند، قطعاً دردناک یا ناراحت کننده نیز خواهد بود چرا که هیچ اثری بدون ایراد نیست. پس باید انتظار وارد آمدن جدیترین انتقادات به اثر خود را داشته باشید. یکی از بهترین راهها این است که عضو یک گروه نویسندگی جوان باشید، جایی که بتوانید در کنار هم رشد کنید.
در فرآیند نقد پیش از ارائه اثر، چیزی جز ویرانی انتظار شما را نمیکشد. اعتماد به نفس و غرور شما شکسته خواهد شد. ولی این خوب است زیرا ساختارهای فکری اشتباهی که منجر به نوشتن یک اثر بد شدهاند، از بین خواهند رفت.
بعد از به دست رسیدن نقد است که شما با خود اثر روبرو میشوید، زیرا کسی از بیرون بدون داشتن پیش فرضهای ذهنی شما، آن را مطالعه کرده و در نتیجه نقاط ضعف، کمبودها و غلوها را به خوبی تشخیص میدهد. همه مسائل متفرقه به کنار خواهند رفت تا شما بمانید و یک ساختار معیوب که در عین حال نقاط قوتی دارد ولی باید ایرادات آن را رفع کرد تا به تعادل ساختاری برسد.
اگر ایده سپردن کتاب به یک منتقد جدی به نظرتان ناراحت کننده است، هنوز به زمان نیاز دارید تا بتوانید خودتان را از کتاب جدا کرده و به درک این مفهوم نایل آیید که تا زمانی میل به بهبود دارید، ایرادات کتاب، ایرادات شخص شما نیستند. اما چنانچه ایرادات را وارد ندانید، آن وقت احتمالاً ایرادات شما و کتاب یکی میشوند و در نتیجه، حق هم دارید که نخواهید آن را به دست منتقد بسپارید.
۴- آیا در ژانر مورد علاقهتان (و ترجیحاً در ورای آن) به مطالعه در سطح عالی پرداختهاید؟ کسی که میخواهد فوتبالیست شود، مسابقات زیادی را تماشا میکند. ولی در میدان مسابقه بودن شرایط متفاوتی را پدید میآورد که تا قبل از آن، درکشان برای شما ممکن نبوده. در بحث نویسندگی، شما با زبان، کلمات، جملات و... سر و کار دارید. به عبارت دیگر نوشتن کسب و کار شماست. بنابراین باید با جوانب مختلف این حرفه آشنا شوید که یکی از آنها، ژانر است.
ژانرهای نویسندگی در اصل سنتها یا عرفها یا روایتهای مختلفی هستند که به طور طبیعی و در گذر زمان طبقه بندی خاصی برای آها شکل گرفته. شما میتوانید در هر ژانری قلم بزنید. از خیالپردازی حماسی گرفته تا ادبیات داستانی.
نکته این است که نمیتوانید انتظار داشته باشید بدون گوش کردن به موسیقی سنتی یا نواختن ساز سنتی، یک آهنگساز سنتی شوید. غیر از این است؟ به عبارت دیگر، برای اینکه بتوانید در هر هنری به اوج خود برسید، باید کاملاً در آن غوطه ور شوید.
در گام اول برای تبدیل شدن به یک هنرمند دارای هدف، باید سنتهای یک (و فقط یک) ژانر مشخص در شاخه هنری خودتان را بیاموزید. سپس برای پیمودن پلههای عظمت، باید چند ژانر دیگر را نیز آموخته و کم کم شروع به در هم بافتن آنها با یکدیگر کنید.
به دوره حرفهای هنرمندی مثل پابلو پیکاسو نگاه کنید. او هر چند سال یک بار، سبکهای جدیدی را میآموخت و در هر گام، هنر خودش را به طرزی باور نکردنی غنا میبخشید. پس، اگر میخواهید بنویسید، ابتدا خود را وقف خواندن کنید.
۵- آیا بستر مناسب را دارا هستید؟ به چه میزان شناخته شده هستید؟ آیا سایت یا وبلاگی پر بازدید یا حساب توییتر و فیسبوک پر طرفداری دارید؟ بر چه اساس انتظار دارید که کتابتان پر فروش شود؟
حقیقت این است که ناشران میتوانند بستر لازم برای تولید، توزیع و بازاریابی کتاب باشند. ولی برای نویسندهای که میخواهد به تنهایی آن هم از طریق بستر اینترنت کتاب خودش را ارائه کند، قضیه فرق دارد. رسانهها و شبکههای اجتماعی بستر مناسبی برای ایجاد روند بر روی آثار هستند. حتی در این راه، وبلاگهای پر طرفداری که زمینه کاری آنها با کتاب شما همخوانی داشته باشد هم میتوانند به کار بیایند.
نکته این است که در یابید بستر مناسب کار شما چیست و بتوانید از آن جواب بگیرید. بنابراین در این زمینه خود را فریب ندهید. هدف نهایی شما، رسیدن به مخاطب هدف است.
۶- آیا حاضر هستید بر روی کتاب خود سرمایه گذاری کنید؟ ناشران برای انتشار کتابها سرمایه نقدی فراهم میکنند و با ارائه خدماتی نظیر ویرایش، طراحی و بازاریابی کتاب توسط افراد تحت قرارداد خود، آثار را به مرحله چاپ میرسانند. مسلماً شما چنانچه زمان و دانش کافی برای ویرایش و توزیع کتابتان نداشته باشید، مجبور به استخدام افرادی برای این کار خواهید شد. آیا سرمایه لازم برای چنین کاری را دارید و حاضر هستید آن سرمایه را روی اثر خود ریسک کنید؟
بدون سرمایه گذاری حرفهای، کتاب شما احتمالاً یک اثر حرفهای نخواهد شد. البته کتابهایی هستند که با وجود ارائه نیمه حرفهای تبدیل به پر مخاطبهای پیشخوان اینترنت شدهاند ولی سؤال اصلی را فراموش نکنید؛ اگر حاضر نیستید روی کتاب خودتان سرمایه گذاری کنید پس چرا میخواهید آن را به دنیا عرضه کنید؟
۷- آیا واقعاً -به طور جدی- آمادهاید؟ سؤال هفتم سادهتر از بقیه به نظر میرسد، ولی جدیترین هم هست. زیرا آماده بودن، واقعاً مهم است. فراموش نکنید که کتاب شما وامدار وقتی است که صرف آن کردهاید؛ وقت به عنوان با ارزشترین دارایی انسان!
صبر کردن برای یک یا دو سال دیگر، ۱۰۰۰۰ ساعت تمرین و کتاب خوانی بیشتر، ذخیره سرمایه برای استخدام یک ویراستار؛ تمام اینها میتوانند انتخابهای مناسبی برای اکثر نویسندهها باشند، به خصوص که ۹۹ درصد از سایر افراد بدون اینکه آماده باشند کتاب خود را منتشر میکنند.
گرانترین سرمایه گذاریها، آنهایی هستند که بازگشتی ندارند. اگر واقعاً در دل خودتان اطمینان ندارید که آماده هستید، صبر کنید، زمان بیشتری به توسعه تواناییهای خود و کیفیت اثرتان اختصاص دهید و مطمئن باشید هرگز پشیمان نخواهید شد.
میپرسید: و اگر واقعاً نمیتوانم صبر کنم چه؟
اگر پاسخ به هیچ یک از ۷ پرسش بالا مثبت نیست ولی هنوز میخواهید وارد کسب و کار نشر کتاب شوید، بخت یارتان و از کارتان لذت ببرید، هزینهاش مهم نیست. درسهایی که از آن میگیرید مهم هستند. درسهایی که شاید در انتها، شما را به این اعتراف وا دارند که: «نباید بدون آمادگی کار نویسندگی را شروع میکردم.»
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.