درس دوم- مدیریت سرمایه
شرایط ورود به بازارهای مالی به قصد انجام معامله و کسب سود، بسیار آسان است و با توجه به اینکه در برخی بازارها میتوان از اهرمهای مالی (برای انجام معامله با حجمی بالاتر از موجودی حساب) نیز استفاده کرد و با سرمایه اندک معاملاتی بزرگ انجام داد، لذا بازده سرمایه چند ده برابری یا حتی چند صد برابری این بازارها، افراد زیادی را برای معامله در آنها اغوا میکند.
از این رو باید این نکته را در نظر داشت که امروزه انجام معامله در بازارهای مالی به سادگی فشردن یکی از دکمههای صفحه کلید کامپیوتر است و هر کسی بدون دانش کافی میتواند آن را انجام دهد، ولی چنین فرد یا افرادی به هیچ عنوان معاملهگر -حتی از نوع مبتدی- نیستند زیرا کار آنها بر تحلیل علمی استوار نیست. لقب مناسب برای چنین افرادی قمارباز است، نه معاملهگر. زیرا آنها فقط با تکیه بر بخت و اقبال به این کار روی آوردهاند که به هیچ عنوان رویکرد صحیحی نیست.
در حقیقت معاملهگری در بازارهای مالی -که در آنها شاهد نوسانات زیاد و مکرر هستیم، حرفهای است برای محک زدن دانش، تجربه و استقامت روانی، و نه میدانی برای آزمودن شانس یا رقابت احساسی با دیگر معاملهگران یا کل بازار. هر معاملهگری باید این دریافت را به خوبی در درون خود جا بیندازد که بازار بزرگتر از تک تک نقشآفرینانی است که در آن به فعالیت مشغولند. بنابراین هرگز نباید با بازار درگیر یا به امید موفقیت شانسی وارد آن شد، بلکه باید بر اساس تحلیل (بنیادی، تکنیکی یا هر دو) با آن همراه گردید و از موقعیتهای مختلف کسب سود کرد.
تقریبا تمام افرادی که مدتی را در این حرفه گذراندهاند، بر سر این مورد اجماع دارند که سه عامل برای موفقیت در بازارهای مالی تعیین کننده است:
۱. مدیریت سرمایه
۲. دانش و تجربه (توانایی تحلیل بازار)
۳. نگرش فردی و روانشناسی شخصی
نادیده گرفتن هر یک از عوامل فوق یا کوتاهی در رعایت اصولی که بر مبنای آنها شکل میگیرد، بدون تردید منجر به از دست رفتن مقدار قابل توجهی از سرمایه میشود. در اینجا منظور از سرمایه، نه تنها سرمایه مادی بلکه حتی اعتماد به نفس و عمر افراد است. تجربه نشان داده که اکثر افراد در هنگام ورود به بازارهای مالی، خود را دارای بخت و اقبال بلند میپندارند و به غلط فکر میکنند که قادر هستند در لحظه، تصمیمهایی درست برای سرمایهگذاری و معامله اتخاذ کنند. این افراد به خاطر نداشتن تجربه کافی به راحتی اصول مدیریت سرمایه و یا اصول تحلیلی خود را زیر پا گذاشته و با نگرش غلط اقدام به ورود احساسی یا هیجانی به موقعیتهای معاملاتی میکنند. سپس با وارد آمدن اولین ضرر به حساب معاملاتیشان، اقدام به ورود به موقعیتهای غلط بعدی کرده و در مدتی کوتاه سرمایه خود را از دست رفته میبینند.
با وجود اینکه این دوره آموزشی در مورد تحلیل تکنیکی است، ولی تأثیر رعایت «اصول مدیریت سرمایه و اصول روانشناسی» در کسب نتایج موفق به طور پیوسته، آنقدر زیاد است که بهتر دیدیم قبل از ورود به بحثهای فنی تحلیل تکنیکال، شما را با نمونههایی از آنها آشنا کنیم.
۵ نمونه از قوانین مدیریت سرمایه
از
بین ۳ عامل لازم برای موفقیت که ذکر شد، ابتدا به نمونهای از قوانین
مدیریت سرمایه میپردازیم. ذکر این نکته ضرورت دارد که شما میتوانید
قوانین دیگری را هم به این مجموعه بیَفزایید تا بتوانید مدیریت سرمایه خود
را دقیقتر اجرا کنید.
۵ قانونی که در زیر میآیند قوانین مدیریت سرمایه «جسی لیوِر مور» هستند که یکی از بزرگترین معاملهگران قرن ۲۰ میلادی بوده. قوانین او همان قدر که در بحران مالی ۱۹۲۹ مؤثر بودهاند امروزه نیز میتوانند به کمک معاملهگران بیایند.
قانون ۱: پول خود را نبازید!
زمانی
که فرد با دید قمار کردن وارد یک موقعیت معاملاتی میشود، وقوع هر اتفاقی
ممکن است. میتوان در یک لحظه ده ها برابر سود کرد و سپس در معاملهای دیگر
همه آن را همراه با اصل سرمایه از دست داد. ولی معاملهگران واقعی با دید
درست و بر اساس تحلیلهای خود وارد موقعیتهای معاملاتی میشوند.
اما آیا از دست ندادن پول به همین سادگی است؟ اگر چنین بود همه میتوانستند در این حرفه میلیاردر باشند. جسی لیور مور در حقیقت با وضع این قانون در صدد بر آمده تا این اصل ساده را در ذهن تثبیت کند که هر معاملهگر بایستی هر آنچه در توان دارد انجام دهد تا در بازی باقی بماند و بر این اساس، هرگز نباید تمام سرمایه خود را روی یک موقعیت معاملاتی قرار دهد.
او معتقد است که معاملهگر بایستی به صورت پلکانی سرمایه خود را به یک موقعیت معاملاتی تزریق کند. به این صورت که درصدی از آن را در ابتدا وارد معامله نماید، و سپس با وارد شدن به سود و کسب اطمینان نسبی از درست بودن تحلیل (بنیادی یا تکنیکی) خود، سرمایه بیشتر را تزریق نماید.
پس در واقع در اینجا هدف تزریق سرمایه به موازات حرکت قیمت در جهت دلخواه معاملهگر است که منجر به انباشته نشدن ضرر بر روی اصل سرمایه خواهد شد. زیرا چنانچه تحلیل اولیه اشتباه بوده باشد، میتوان با ضرری اندک از موقعیت معاملاتی خارج شد. حال آنکه در صورت ورود با کل سرمایه، ضرری سنگینتر در انتظار ما خواهد بود.
پس به بیان دیگر، این قانون به ما میگوید که «کسب سود بیشتر با تزریق کل سرمایه در گام نخست» در اولویت قرار ندارد بلکه محدود کردن ضرر است که باید اولویت نخست هر معاملهگر باشد.
قانون ۲: همواره برای معامله خود حد ضرر تعیین کنید
یکی
از پیشامدهای روانی که همیشه باعث فرو رفتن معاملات در ضرر میشود عدم
پذیرش اشتباه بودن تحلیل است. در چنین مواقعی فرد با اصرار بی دلیل بر
قطعیت تحلیل خود، موجبات فرو رفتن هر چه بیشتر معامله در ضرر را فراهم
میکند که گاه به از دست رفتن کل سرمایه و بر هم خوردن تعادل روانی او نیز
میانجامد.
از آنجا که اجتناب از ضرر امری محال است در صورت فرو رفتن معامله در ضرر، مفهومی به نام «حد ضرر» به کمک شما میآید که یکی از مهمترین اصول در حرفه معاملهگری است. حد ضرر را با یک مثال برای شما توضیح میدهیم.
مثال: فرض کنید که یک تُن گندم به قیمت ۳۶۴ دلار خریداری کردهاید و انتظار دارید که ظرف مدتی مشخص (از چند روز تا چند هفته) به قیمت ۴۰۰ دلار برسد. با این حال مدتی پس از وارد شدن به موقعیت معاملاتیِ خرید گندم، قیمت با افت مواجه شده و به زیر سطح خرید شما میرسد. در چنین وضعی، شما دو راه در پیش دارید. یا بایستی بیدلیل به بالا رفتن قیمت امیدوار بمانید که این نشانگر قمارباز بودن -و نه معاملهگر بودن- شما است. یا اینکه باید سطحی را مشخص کنید که در صورت افت قیمت تا آن، معامله شما بسته شود.
این سطح احتیاطی که به آن «حد ضرر» گفته میشود بستگی مستقیم به «میزان ریسک شما بر روی آن معامله، حجم سرمایه حساب معاملاتی شما، و فراریّت اقلام مورد معامله» دارد. به مثال زیر توجه کنید.
مثال: فرض میکنیم که شما در قیمت ۳۴۶ دلار قصد خرید گندم را دارید. حد سود محاسبه شده ۴۰۰ دلار و حد ضرر محاسباتی نیز ۳۳۰ دلار است؛ یعنی حد سود ۵۴ دلاری و حد ضرر ۱۶ دلاری. (همین طور که میبینید نسبت سود به ضرر در اینجا رعایت شده. یعنی برای سودی اندک، ریسک ضرری بزرگ را نمیپذیریم.)
از سوی دیگر حساب معاملاتی شما ۱ میلیون دلار است و ۱۰٪ از آن را برای معامله آزاد گذاشتهاید. یعنی میخواهید ۱۰۰ هزار دلار گندم بخرید که با قیمت ۳۴۶ دلار برای هر تُن، حدود ۲۸۹ تُن میشود. حال اگر حد ضرر حساب شما برابر با ۳٪ از موجودی آزاد آن باشد، میتوانید تا ۳۰۰۰ دلار (۳ درصد از ۱۰۰ هزار دلار) را به عنوان ضرر تحمل کنید.
این یعنی حد ضرر معامله شما برابر با قیمت ۳۳۵.۵ دلار برای هر تن گندم است و چنانچه قیمت گندم به این سطح رسید باید معامله خود را ببندید و باقی سرمایه خود را از گزند حوادث بازار حفظ کنید.
خواهید پرسید که ۳۰۰۰ دلار ضرر احتمالی این معامله چه میشود؟ پاسخ را قبلاً دادهایم: «در بازارهای مالی اجتناب از ضرر امری است محال.» پس ضررهای احتمالی خود را بپذیرید و آنها را تا حد امکان با کمک حد ضرر «محدود» کنید تا در معاملات بعدی پول نقد کافی برای بهره بردن از موقعیتهای مناسب را داشته باشید.
لیور مور کسانی را که حد ضرر تعیین نمیکنند «سرمایهگذاران غیر ارادی» مینامد و آنها را اینگونه توصیف میکند: «کسانی که سهام شرکتی را میخرند و با این امید که بالاخره صعود کند آن را مدتها نگه میدارند. این افراد به هیچ دلیلی حاضر به فروش نمیشوند مگر اینکه قیمت به هدفشان برسد.» ولی آیا همیشه این انتظار بر آورده میشود؟ قطعاً خیر. ضمن اینکه با باقی ماندن در یک موقعیت معاملاتی کم پتانسیل، موقعیتهای معاملاتی مناسب نیز از دست میروند.
قانون ۳: همیشه پول نقد داشته باشید
یک
معاملهگر بدون پول نقد مساوی است با یک سینما بدون پروژکتور. هر
معاملهگری باید همیشه پول نقد در اختیار داشته باشد تا در مواقع اضطراری
بتواند وارد معامله شود. در حقیقت این قانون باعث میشود که افراد از تزریق
کل سرمایه خود -در قالب یک یا چند معامله- به بازار خودداری کنند و
بیاموزند که گاهی با صبر، بازار موقعیتهای بهتری را نصیبشان میکند.
بنابراین در اختیار داشتن نقدینگی، مانند داشتن فشنگ در خشاب است. به خاطر
بسپارید که این همیشه سرعت عمل نیست که برای شما موفقیت به بار میآورد
بلکه گاهی «صبر» کلید موفقیت است. با داشتن پول نقد در حساب خود، همیشه
آماده ورود به موقعیتهایی خواهید بود که مدتها منتظر فرا رسیدن آنها
بودهاید.
قانون ۴: به معامله اجازه پیش رَوی در سود را بدهید
برای
خیلیها سخت ترین بخش این حرفه، نه تحمل ضرر بلکه صبر برای رسیدن معامله
به حد سود مشخص شده است. بسیاری مواقع، دو یا چند معامله قبلی که با ضرر
بسته شدهاند، بر روی «قدرت ریسک معاملهگر و تحلیل صحیح بازار توسط او»
اثر میگذارند و وی را از دستیابی به سودی که میتوانست جبران آن ضررها
باشد دور میکنند.
این بخش از معاملهگری، جزو بزرگترین درگیریهای درونی هر فرد است. لیور مور اعتقاد دارد که اگر یک معاملهگر بتواند ضررهای خود را کوچک نگاه داشته و به سودها امکان رشد بدهد، بدون شک موفقیت از آن او است. بنابراین چنانچه تحلیل شما برقرار بود و نشانهای دال بر نقض آن مشاهده نکردید، نباید تسلیم تردید، ترس یا دودلی خود شوید بلکه بایستی به تحلیل وفادار بمانید. ضمن اینکه اگر به دلایل غیر فنی معاملات خود را ببندید، هرگز تخمین درستی نسبت به صحت روش تحلیلی-معاملاتی خود نخواهید داشت که این نیز یکی دیگر از ایرادهای بزرگ تخطی از سیستم معاملاتی است.
بنابراین نگرانی خود را بیشتر معطوف معاملاتِ در ضرر فرو رفته کنید و در مورد معاملات سود دِه، فقط اجازه دهید تا مرز مناسب رشد کنند. البته این به هیچ عنوان به معنای نادیده گرفتن قانون شماره ۲ نیست و شما برای تمام معاملات خود باید حد ضرر را تعیین کنید، حتی آنهایی که در سود هستند. منتهی زمانی که یک معامله در سود فرو رفت باید به مرور و پس از طی کردن فواصل مطمئن توسط قیمت، حد ضرر را نیز جا به جا کنید.
قانون ۵: سودهای خود را نقد کنید
اکثر
معاملهگران موفق به این اصل اعتقاد دارند که بایستی به طور منظم از
سودهای انباشته خود برداشت نمود و آن را در حساب بانکی قرار داد. این کار
چند منفعت دارد:
نخست اینکه در حرفه معاملهگری، بسیاری مواقع افراد -حتی حرفهایها- به جنگ بازار میروند، به این معنا که در صورت شکست دچار حالت روانی انتقامجویی میشوند و در این وضعیتِ عدم تعادل، به معاملات پشت سر هم و غیر منطقی روی میآورند. مهمترین عاملی که دست آنها را برای این افراط باز میگذارد داشتن پول زیاد در حساب معاملاتی است. بنابراین با خارج کردن سودهای خود از این حساب و قرار دادن آنها در حسابی مجزا، از خطر پوچ شدن ماحصل تلاشهای قبلی در امان خواهید ماند.
دوم اینکه برخی افراد به فکر بازنشستگی زود هنگام از این حرفه هستند، بنابراین مدام با کسب سود و بزرگ شدن سرمایه کلی، به حجم معاملات خود میافزایند و گاهی هم قوانین مدیریت «سرمایه و ریسک» را رعایت نمیکنند. در نتیجه کافی است یک بار بازار بر خلاف میل آنها حرکت کند تا کل سودهای انباشته خود را از دست بدهند. پس ثابت نگه داشتن حجم حسابی معاملاتی، شما را از انجام معاملاتی با حجم بسیار زیاد حفظ خواهد کرد و این نیز به ادامه کارتان کمک خواهد کرد.
سوم اینکه «اعتیاد به معامله» یا «معامله برای معامله» یک مشکل عمومی بین معاملهگران تازهکار است. آنها میپندارند که چون این حرفه را انتخاب کردهاند پس باید همیشه معاملات باز داشته باشند. حال آنکه برخی مواقع بازار هیچ موقعیتی را برای معامله در اختیار شما قرار نمیدهد و در این شرایط باید از سودهای انباشته خود لذت برده و کمی هم تأثیر آنها در زندگی روزمره را تجربه کنید. به خرید بروید، اتومبیل خود را عوض کنید و خلاصه هر آنچه که نتایج کاری شما را در زندگیتان نمایان میکند را انجام دهید و به این واسطه از کار خود بیشتر لذت ببرید.
اهمیت علم ریاضی، منحنی افت سرمایه و نسبت سود به زیان
با استفاده از علم ریاضی و پیشبینی بر اساس احتمالات، میتوان مدیریت سرمایه و ریسک را به خوبی در سیستم معاملاتی جای داد.
قبلا گفته شد که برای موفقیت در بازار و کسب سود مداوم به سه عامل کلی نیاز داریم. به عنوان مثال در صورتی که فرد دو عامل «دانش و تجربه» و «نگرش و روانشناسی» را داشته باشد ولی «اصول مدیریت سرمایه» را برای تعیین حجم معاملات در نظر نگیرد، پس از مدت کوتاهی سرمایهاش را از دست خواهد داد.
نمونهای از اهمیت نگرش ریاضی به حرفه معاملهگری را با منحنی افت سرمایه برای شما گوشزد میکنیم.
افت سرمایه که در این حرفه با لغت Drawdown شناخته میشود، یکی از مسائلی است که در صورت عدم توجه به آن نقشه راه معاملهگر، و نیز میزان پایبندی او به اصول مدیریت سرمایه و دقتش در تحلیل صحیح، همگی تحت تأثیر منفی قرار خواهند گرفت.
Drawdown به معنای حداکثر افت سرمایه از مقدار ماکزیمم است. به عنوان مثال اگر یک معاملهگر حساب ۱۰.۰۰۰ دلاری داشته باشد و با ضرری معادل ۵.۰۰۰ دلار، حساب خود را به ۵.۰۰۰ دلار برساند ۵۰ درصد Drawdown را تجربه کرده.
نکته جالب توجه در مورد Drowdown این است که اگر یک معاملهگر درصدی ضرر کند، برای بازگشت به رقم اولیه (سقف موجودی) باید درصدی بیش از آن مقدار را سود کند و این همان نکتهای است که کار را مشکل میکند. به جدول زیر توجه فرمایید:
چنانچه شما در یک معامله با ضرری معادل ۱۰٪ از موجودی حساب خود مواجه شوید، باید در معامله بعدی ۱۱٪ سود کسب کنید تا به موجود اولیه خود بازگشته و در این بازه زمانی تعادل حساب خود را برقرار کنید (یا به عبارت دیگر ضرر نکرده باشید). این شاید به نظر کار سختی نباشد. اما به ضررهایی با درصد بزرگتر توجه کنید. اگر شما در یک معامله ۵۰٪ ضرر کنید در معامله بعدی باید ۱۰۰٪ سود کسب کنید تا تعادل حساب برقرار شود و هر چه ضرر بزرگتر باشد، سود جبرانی نیز به صورت تصاعدی باید بیشتر باشد.
با آگاهی از مفهوم افت سرمایه، شما آماده پذیرش یکی از مهمترین اصول مدیریت ریسک و مدیریت سرمایه یعنی «رعایت نسبت زیان به سود» هستید. قبل از انجام هر معامله، شما «باید» بدانید سود احتمالی که از آن معامله میتوان انتظار داشت چقدر است و اینکه برای به دست آوردن آن مقدار سود، حاضر هستید تا چه میزان از سرمایه خود را به خطر بیندازید.
آیا منطقی است که برای به دست آوردن یک سود ۱۰۰۰ دلاری، ۵۰۰۰ دلار ریسک را بپذیریم؟ قطعاً پاسخ منفی است. اصل مدیریت ریسک بیان میکند که در هر معامله، میزان ریسک حداکثر باید نصف سود مورد انتظار باشد. یعنی اگر برای یک معامله فرضاً ۳۰ دلار حد ضرر در نظر گرفتهاید، پتانسیل کسب سود آن موقعیت معاملاتی حداقل باید ۶۰ دلار باشد. پس اگر یک فرصت معاملاتی پیش بیاید که این نسبت برای آن برقرار نباشد، توصیه اکید این است که کلا از آن معامله صرف نظر کنیم.
معمولا معامله گران مبتدی به دو صورت موجودی حسابشان را از بین می برند یا با نگذاشتن حد ضرر و یا با معاملات زیان آور پشت سر هم.
در حالت اول برای افراد مبتدی حد ضرر مانند محافظی محکم جلوی از بین رفتن حساب را میگیرد اما آنها عموماً با نگذاشتن حد ضرر اجازه می دهند ضررشان انباشته شود. شاید چندین معامله برایشان پیش بیاید که با نگذاشتن حد ضرر، معامله پس از مدتی وارد سود شود اما حتما پس از مدتی به دام گرفتار میشوند و بازار بر خلاف جهت مورد نظر آنها حرکت میکند و موجب از بین رفتن کل سرمایه در یک معامله میشود.
حالت دوم در صورتی پیش می آید که فرد ضررهای خود را مدیریت نمیکند و اجازه میدهد ضررهای متوالی و بعضاً بزرگ موجودی حسابش را از بین ببرند. برای پیش گیری از این حالت هم بهتر است در هیچ معامله واحدی، مقدار پولیِ حد ضرر بیش از ۳ درصد از کل موجودی سرمایه نباشد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.