توانایی خود را افزایش دهیم

فرهنگ و هنر
توانایی خود را افزایش دهیم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

• لطفا مطالب سایت را به صورت منظم پیگیری کنید
• ارائه پیشنهادات و نظرات شما باعث بهبود کیفیت ارائه مطالب خواهد شد

بعضی از مطالب آموزشی سایت توسط اینجانب نوشته نشده و صرفا جهت مطالعه دوستان از منابع دیگری جمع آوری شده است
چنانچه در مطالب موضوعی ملاحظه شد که از نظر علمی ، اعتقادی ، سیاسی ، مذهبی و ... دارای مشکل بود حتما در قسمت نظرات ذکر بفرمایید تا اصلاح گردد.
با تشکر
موفق باشید

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۰۸ ب.ظ

درس پنجم- نقش بازارهای مالی در اقتصاد

سهام و اوراق قرضه دو نقش مهم در اقتصاد دارند. نقش اول آنها کانالیزه کردن منابع مالی از جانب صاحبان پس انداز به سوی سرمایه گذارانی است که برای تولید نیازمند آن سرمایه هستند. نقش دوم بازارهای مالی این است که ریسک را میان افراد و شرکت ها سرشکن می کنند.

 

به هم رساندن پس انداز کنندگان و سرمایه گذاران
آرش یک فوتبالیست مشهور است. او سالانه یک میلیارد تومان درآمد دارد و بخشی از آن را پس انداز می کند. اگر آرش پولش را در گاو صندوق خانه اش بگذارد، سودی از آن نصیبش نمی شود. تورم باعث خواهد شد که ارزش پولش حتی کاهش هم بیابد.

در یک شهر دیگر لیلا زندگی می کند. لیلا مهندس نرم افزار است و صاحب یک شرکت تولید نرم افزار. او یک ایده خیلی خوب دارد. اینکه برنامه ای بسازد که بو از طریق گوشی های همراه منتقل شود.

لیلا مطمئن است که این ایده در بازار با استقبال خیلی خوبی روبرو خواهد شد٬ اما پول لازم را برای زدن استارت کار ندارد.

بازارهای مالی یک بازی برد- برد برای آرش و لیلا پدید می آورند و به هر دو آنها کمک می کنند تا به خواسته شان برسند و وضعیت خود و جامعه را بهبود دهند.

شرکت لیلا می تواند سهام جدید منتشر کند و آرش می تواند این سهام را بخرد، به این امید که در سود آتی شرکت لیلا سهیم شود.

این نقش مهمی است که بازارهای مالی در اقتصاد بازی می کنند. تسهیل جاری شدن سرمایه از سمت پس انداز کنندگان به سوی سرمایه گذاران.

در ادبیات عامه احتمالا آرش را سرمایه گذار می نامند٬ اما در میان اقتصاددانان سرمایه گذار (Investor) به کسی گفت می شود که کسب و کاری را از طریق ساخت کارخانه، خرید تجهیزات و استخدام کارگر آغاز کرده یا گسترش داده است.

پس اندازکننده (Saver) در اصطلاح اقتصاددانان کسی است که کمتر از آن چیزی که به دست می آورد خرج می کند.

 

تقسیم خطر
دومین عملکرد مهم بازاهای مالی توزیع ریسک است. حتی اگر سرمایه گذاران بتوانند بدون نیاز به بازارهای مالی منابع مورد نیاز را برای کسب و کارشان تامین کنند٬ به دلیل عملکرد ابزارهای مالی در توزیع ریسک، این بازارها وجود می داشتند.

بگذارید به مثال مان برگردیم: آرش و لیلا. لیلا بسیار ثروتمند است. او زمینه های زیادی در تمامی کشور، چندین برج، چندین پاساژ، سهام در دیگر شرکت ها، اوراق قرضه شرکتی و دولتی، پول نقد، ارزهای خارجی و طلا دارد.

بنابراین او می تواند با فروش بخشی از داراییش هزینه تولید نرم افزار جدید را تامین کند و بدین صورت بدون فروش سهام و سهیم کردن دیگران در مالکیت شرکتش، نرم افزار مربوطه را تولید کند و کنترل صددرصدیش بر شرکتش را حفظ کند. اما این استراتژی هوشمندانه نیست. چرا؟

بازار نرم افزار، همچون همه بازارها، بازاری است که در آن خطر وجود دارد. شاید بازار نرم افزار از دیگر بازارها پرخطرتر هم باشد. نرم افزار لیلا به احتمال زیاد بسیار پرسود خواهد بود٬ اما همیشه این احتمال وجود دارد که کارها آن طور که باید پیش نرود.

ممکن است شرکت دیگری نسخه بهتری را تولید کند یا این که اصلا مردم از این طرح خوش شان نیاید یا... .

بنابراین به نظر می آید بهتر باشد که لیلا دیگرانی را نیز در بخشی از این پروژه سهیم کند و بخشی از سرمایه اش را در جایی امن نگهداری کند. این به معنی گذشتن از بخشی از سود به بهای کم کردن بخشی از ریسک است.

تقسیم سرمایه در بازارهای مختلف به قصد کاهش ریسک را چندسان سازی یا متنوع سازی (Diversification) می گویند.

چرا چندسان سازی مطلوب است؟ به این دلیل ساده که برخی شرکت ها سود می کنند و برخی زیان، برخی کالاها سود می کنند و برخی زیان، برخی بازارها بهتر عمل می کنند و برخی بدتر.

با پخش کردن ثروت در میان بازارها، شرکت ها و کالاهای مختلف خطر زیان بسیار بالا را کاهش می دهیم.

فرض کنید تمام ثروت تان را در شرکتی گذاشته اید که به نظر خیلی سودده می آید. اگر این شرکت دچار مشکل شود شما سرمایه یتان را از دست می دهید اما اگر ثروت تان را در پنج شرکت سرمایه گذاری کنید، احتمال اینکه هر پنج شرکت با هم دچار مشکل شوند بسیار کمتر است.

بخش مهمی از علم فایننس آموختن این است که چه طور سبدی از سهام تهیه شود که از سویی نسبت ریسک و سود در آن بهینه باشد و از سوی دیگر برای افراد با خطرپذیری های متفاوت، بهترین سبد سهام تدارک دیده شود.

جیمز توبین نوبل اقتصاد سال ۱۹۸۱ را به خاطر توسعه نظریه هایی درباره چگونگی چندسان سازی  سرمایه به دست آورد. وقتی روزنامه نگاری از او پرسید خلاصه ایده ای که باعث شد نوبل را ببرد چیست او جواب داد: «همه تخم مرغ های تان را در یک سبد نگذارید.»

اما از یاد نبریم که ساده بودن و همه فهم بودن چندسان سازی به این معنا نیست که افراد آن را به کار می برند. بگذارید یک مثال بزنیم.

مطالعه موردی
بسیاری از آمریکایی ها بازنشستگی شان را از طریق صندوق هایی معروف به ۴۰۱ (Plan K) تامین می کنند. این صندوق ها صندوق هایی هستند که یک کمپانی برای کارگرانش مدیریت می کند.

این صندوق ها مزایای زیادی دارند٬ از جمله این که درآمدهای حاصل از سرمایه گذاری های آنها از مالیات معافند.

فردی که در این صندوق ها سرمایه گذاری می کند امکان انتخاب خرید سهام و اوراق قرضه متنوعی را از طریق این صندوق ها دارد. بنابراین چندسان سازی سبد سهام از طریق این صندوق ها امری به غایت ساده است.

اما در عمل بخش زیادی از سرمایه های هر صندوق خرج خرید سهام همان شرکت می شود. بدین معنی که کارکنان شرکت ترجیح می دهند سهام شرکت خودشان را بخرند. در نتیجه چندسان سازی اتفاق نمی افتد.

چرا کارکنان چنین می کنند؟ این رفتار کارکنان دلایل متنوعی می تواند داشته باشد. یکی می تواند این باشد که کارکنان به شرکتی که خودشان در آن کار می کنند اعتماد بیشتری دارند.

در برخی موارد شرکت ها کارکنان را به انواع و اقسام ظرایف تشویق به این کار می کنند٬ چرا که باور دارند اگر کارکنان سهام شرکت را داشته باشند٬ بهتر کار می کنند و... .

اما قرار دادن همه تخم مرغ ها در یک سبد کار خطرناکی است. وقتی انرون در سال ۲۰۰۱ ورشکست شد، ۵۸ درصد سرمایه صندوق در خود انرون سرمایه گذاری شده بود. بر اثر یک رسوایی حسابداری سهام شرکت انرون از ۸۵ دلار به ۳۰ سنت رسید. این ماجرا حساب های بازنشستگی کارکنان را نابود کرد.

یک کارمند پنجاه و نه ساله با کاهش حسابش از ششصد هزار دلار به ۱۱ هزار دلار مواجه شد. در همین حال٬ این کارمندان شغل شان را هم از دست دادند. آنان نه شغلی داشتند٬ نه حساب بازنشستگی. کسانی که تا دیروز زندگی مرفهی داشتند به ورطه فقر افتادند.

فاجعه انرون موجب شد که توجه ها به این مسئله جلب شود، سهام خود کمپانی در صندوق ۴۰۱ که در سال ۱۹۹۹ حدود ۱۹ درصد بود٬ در سال ۲۰۰۸ به ۱۰ درصد رسید. با این حال٬ هنوز کمپانی هایی هستند که بخش مهمی از سرمایه  صندوق های ۴۰۱ آنها صرف خرید سهام خودشان شده است.

در سال ۲۰۰۶ قانونی وضع شد تا اجازه ندهد کمپانی ها بتوانند کارکنانشان را مجبور کنند که سرمایه صندوق ۴۰۱ را صرف خرید سهام خود کمپانی بکنند. اما هم چنان این مسئله وجود دارد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۴

نظرات  (۱)

استاد میرهادی
با سلام واحترام
تشکر میکنم بابت مطلب بسیار مفیدتون

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی