درس ششم- ایجاد کیفت های متفاوت در تصویر
تضاد و هماهنگی در تصویر
همانگونه که در بحث رنگ اشاره شد، ایجاد تضاد میان یک عنصر یا مجموعه ای از عناصر تصویر با بقیه تصویر می تواند در برجسته ساختن و در نتیجه درک بهتر آن عنصر کمک کند. در واقع عنصری که قرار است پیام یک تصویر را به مخاطب خود برساند، اگر در متن یا زمینه تصویر محو شده باشد، درکش برای مخاطب بسیار سخت تر است تا یک عنصر متضاد و برجسته. اگر هماهنگی نوعی آرامش و سکون را به وجود بیاورد، تضاد (کنتراست) تعادل را بر هم می زند و ذهن مخاطب را تحریک کرده و توجه اش را جلب می کند.
علت این امر این است که در زندگی واقعی، ما بسیاری از پدیده ها را در مقابل متضاد آن معنا می کنیم، سرما در برابر گرما، بلندی در برابر کوتاهی و... . در زبان تصویر هم همین موضوع مصداق دارد. برای مثال، بزرگی اندازه یک ساختمان بلند در کنار مجموعه ای از خانه های کوچک برجسته تر نمایان می شود.
علاوه بر کنتراست رنگی که پیشتر درباره آن صحبت شد، تضاد در یک تصویر می تواند با ایجاد بافت، فرم و یا درجه روشنایی میان عناصر مختلف نسبت به هم حاصل شود.
ایجاد بافت در تصویر
ما تفاوت میان بافت مواد و مصالح مختلف را از طریق لمس کردن آنها درک می کنیم. مفاهیمی مانند زبری یک گونی، نرمی پوست گربه، لطافت دستمال ابریشمی یا خشن بودن سمباده از طریق تجربه حس لامسه در ذهن ما ثبت شده است. بنابراین هر بار که مثلا پوسته یک تنه درخت را ببینیم، بلافاصله در ذهن مان احساسی را که از لمس کردن آن سطح تجربه کردیم، بیاد می آوریم (متاسفانه واژه هایی که توصیف کننده جنسیت بافت های مختلف باشند، در زبان بسیار نادرند).
در زبان تصویر نیز ایجاد بافت براساس همین تجربه بنا شده است. واکنش مخاطب با دیدن عناصری که مثلا بافتی شبیه فلز، صیقلی داشته باشد با چیزی که شبیه به چوب است، حتی اگر رنگ و درجه روشنایی آنها یکسان باشد، کاملا متفاوت است. در واقع دیدن سطحی با بافت خاص، باعث می شود فرد مخاطب تمام مفاهیم مرتبط با آن را در ذهنش تداعی کند.
برای ایجاد سطوح با بافت های مختلف می توان به طور مستقیم از سطوحی با جنسیت های مختلف استفاده کرد، مثلا از تکه های پارچه های مختلف (توری، گونی یا ابریشمی) برای ایجاد سطوح تصویری بهره گرفت و آنها را مستقیما بر روی تصویر متصل کرد. روش دیگر این است که با استفاده از نقطه و خط، سطوحی ایجاد کرد که بافت های متفاوت را القاء کنند. مثلا برای ایجاد بافت صاف می توان از خطوط منحنی و موازی با ضخامت کم و انحناء آرام استفاده کرد یا تعدادی نقاط کوچک، کمرنگ و پراکنده را در کنار هم قرار داد. برعکس خطوط شکسته و با زاویه های تیز، نامنظم و درهم و برهم حسی از سطح زبر را منتقل می کنند.
جنس زمینه تصویر (کاغذ یا پارچه) در ایجاد بافت های مختلف موثر است. مثلا اگر با قلم مو و جوهر، خط صافی را بر روی یک صفحه سفید مقوا بکشید و همین کار را بار دیگر روی مقوایی که کمی مرطوب است تکرار کنید و بار سوم آن را روی مقوایی که سطح آن با سمباده زبر شده امتحان کنید، به وضوح درخواهید یافت تا چه میزان ماهیت یک خط بر روی بافت های متفاوت تغییر می کند. برای ایجاد بافت های مختلف در تصویر، و در نهایت افزایش تضاد بین عناصر تصویری، امروزه امکانات و مصالح زیادی در اختیار است.
در نهایت، با ایجاد بافت های مختلف در یک تصویر می توانیم عمق معنا و قدرت تاثیرگذاری آن را افزایش دهیم.
به کارگیری فرم در تصویر
سطوح مختلف در یک تصویر می توانند دارای فرم های متفاوتی باشند. سه فرم اصلی و پایه عبارتند از: دایره، مثلث و مربع- مستطیل.
در واقع این سه فرم مانند سه رنگ اصلی هستند، به گونه ای که می توان تمامی فرم ها و عناصر تصویری دیگر را به نوعی از ترکیب یا تغییر شکل این سه فرم به دست آورد. به عبارتی فرم هایی که حالتی افقی یا عمودی دارند را می توان به مستطیل، فرم هایی را که از خطوط مورب، قطری و زاویه دار تشکیل شده باشند به مثلث و فرم های مدور و منحنی را به دایره نسبت داد.
قرار دادن هر یک از این فرم ها (یا فرم هایی شبیه به آنها) در کنار دیگری ایجاد تضاد خواهد کرد. مثلا اگر در کنار شکل ساده مستطیلی، شکل دیگری با خطوط نامنظم و شکسته (حاصل از ترکیب چند مثلث) را قرار داد، بلافاصله شکل دوم باعث تحرک بخشیدن به تصویر می شود و نظر مخاطب را به خود جلب می کند. این تضاد فرمی کمک زیادی به انتقال پیام تصویر می کند. به عنوان نمونه، در مثال بالا اگر تصویر اصلی یک آگهی تبلیغاتی باشد، پیامی که در مورد پیشنهاد ویژه به مخاطب می خواهد رسانده شود، باید درون شکل مثلثی که با بقیه تصویر کاملا در تضاد است و برجسته و به نحو قابل توجه جلب توجه می کند، گنجانده شود.
یک نکته قابل توجه در به کار گیری فرم های مختلف در یک تصویر توجه به این نکته است که در انتخاب مکان فرم های متضاد، تعادل یا عدم تعادل ترکیب بندی کلی تصویر حتما باید مورد توجه قرار بگیرد. زیرا یک فرم متضاد، حتی خیلی کوچک، می تواند تعادل ترکیب بندی را به هم بریزد که این عدم تعادل می تواند عمدی و در اختیار طراح باشد.
در تضاد فرمی، علاوه بر شکل، اندازه یا تناسب فرم ها نسبت به یکدیگر نیز مهم است. تغییر در مقیاس های واقعی فرم ها می تواند باعث ایجاد تضاد و جلب توجه مخاطب شود. به عنوان مثال اگر در کنار تصویر یک درخت بزرگ، میوه آن درخت به بزرگی ابعاد همان درخت آورده شود، این تاکید موجب برجسته و بارز شدن اهمیت فرم میوه خواهد شد.
استفاده از تضاد اندازه بین فرم های مختلف یکی از ابتدایی ترین و موثرترین روش های برجسته و متمایز کردن عناصر در تصویر است. اگر به نقاشی کودکان دقت کنید، نمونه های زیادی از کاربرد این روش را می توانید در کارهای شان ببینید. کودکان با روش های مختلف ایجاد تضاد آشنا نیستند، اما به طور غریزی فرم هایی را که برایشان اهمیت بیشتری دارد، با اندازه و تناسب بزرگ تری ترسیم می کنند.
استفاده از سایه- روشن در تصویر
درباره استفاده از تضاد تیرگی و روشنایی پیش تر در مبحث تضادهای رنگی بحث شد. به طور خلاصه، بین نهایت روشنایی، یعنی سفید و نهایت تیرگی، یعنی سیاه، درجات مختلفی از خاکستری وجود دارد. معمولا افرادی که به صورت حرفه ای با تصویرسازی سر و کار دارند می توانند تعداد رنگ های خاکستری بیشتری را بین سیاه و سفید تشخیص دهند. در واقع نهایت تضاد سایه و روشن وقتی ایجاد می شود که این دو رنگ در کنار یکدیگر قرار بگیرند. روشنی و تاریکی نسبی، میزان شدت کنتراست را تعیین می کند. در اینجا علاوه بر مطالب ذکر شده، چند نکته را باید متذکر کرد.
اول اینکه میزان قدرت رنگ های سیاه و سفید با هم برابر نیستند. به این معنا که اگر سطحی را به دو قسمت مساوی سیاه و سفید تقسیم کنیم، به طور محسوس قسمت تیره بر قسمت روشن غلبه خواهد کرد. برای ایجاد تعادل بین سیاه و سفید باید تناسبی در حدود یک سوم یا یک چهارم را بین این دو رنگ رعایت کرد.
دوم آنکه اگر برای رسم یک دایره کافی است خط محیطی آن را رسم کنیم، اما اگر بخواهیم این دایره سفید رنگ برجسته تر به نظر برسد، کافی است بخشی از محیط اطراف آن را سیاه نماییم. با این کار دایره سفید کاملا برجسته و متمایز خواهد شد. به عبارت دیگر هر چه خطوط محیطی یک شکل تضاد تیره و روشن بیشتری بین درون و بیرون آن ایجاد کنند، آن شکل برجسته تر به نظر خواهد رسید.
و دیگر اینکه بهره گیری از سایه و روشن کاربرد زیادی در نمایش دادن حجم های سه بعدی در تصاویر دارد. در دنیای واقعی، تمامی اجسام سه بعدی زیر نور طبیعی یا مصنوعی دارای سایه هستند. نمایش سایه- روشن عناصر تصاویر به آنها تصور حجم خواهد داد. به عبارت دیگر در درون کادر دو بعدی یک تصویر، نشان دادن بعد سوم از طریق سایه های اجسام (هر چند ساده و ابتدایی) قابل تصور خواهد بود.
تمرین ۱: به عنوان تمرین سعی کنید با استفاده از خط و نقطه، بافت هایی شبیه شیشه، فلز و چوب ایجاد کنید. در صورت امکان از بافت های واقعی عکاسی کنید (سیاه و سفید) و نتیجه کار خود را با آن تصاویر مقایسه کنید.
تمرین ۲: یک عکس دسته جمعی را انتخاب کنید. با بزرگ و کوچک کردن اندازه افراد مختلف در عکس (به وسیله نرم افزار یا فتوکپی) براساس اهمیت هر فرد، همان تصویر را دوباره بازسازی کنید. چه تغییری در محتوای تصویر بوجود آمده است؟
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.